احتمالاً در سازمان خودتان به این چالش برخورده اید که برای مثال برنامه ریزی استراتژیک شما به مشکل برخورده و یا به صورت کامل اجرا نشده باشد. شاید هم عدم هماهنگی و یکپارچگی در رویکردهای بازاریابی همواره برای شما یک چالش جدی بوده و تیم های درگیر این کار، نتوانسته اند انتظارات مورد نظر را برآورده سازند.
اگر یک محصول تولید می کنید یا خدمتی را به مشتری ارائه می دهید، به احتمال زیاد میتوان حدس زد که با عدم تحویل کالا یا خدمت به موقع به مشتری رو به رو شده اید و همواره سعی در این داشتید که کارها را همان طور که برنامه ریزی کرده اید به انجام برسانید. به همین خاطر احتمالاً به ذهنتان خطور کرده که چطور میتوان مانند یک کارآگاه مسائل مهم سازمان را به صورت اصولی و حساب شده آنالیز و بررسی کرد و به راه حل های منطقی رسید.
اگر با این سوال مواجه شده اید یا با مشکلات و مسائلی که در بالا به عنوان نمونه مطرح شد دست و پنجه نرم کرده اید، این مقاله بسیار به کمک شما خواهد آمد. هدف ما در این مقاله و مقالات آتی این است که آموزش دهیم چطور میتوانیم با بررسی دقیق سازمان و کسب و کارمان ریشه مشکلات را شناسایی کنیم و برای آنها راهکار مناسب ارائه دهیم؛ که به این فرآیند اصطلاحاً تجزیه و تحلیل کسب و کار گفته می شود.
شاید این سوال در ذهنتان به وجود بیاید که برای تجزیه و تحلیل کردن کسب و کار خود از کجا باید شروع کنیم و آیا یک نظام مشخص برای این کار وجود دارد؟ برای اینکه سازمانها و کسانی که کار تجزیه و تحلیل کسب و کار را انجام می دهند یک فهم مشترک از روند اجرای کار داشته باشند و طبق یک اصول مشخص این فرآیند را طی نمایند، موسسه IIBA در کانادا در آخرین نسخه خود کتابی را منتشر کرد به نام Business Analysis Body of Knowledge که به اختصار به آن BABOK گفته می شود.
پیکره دانش تحلیل کسب و کار یا همان BABOK که آخرین نسخه آن، ویراش سوم بوده و در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شده است، منبع مهمی برای تحلیلگران کسب و کار است تا از وظایف و فعالیت هایی که باید انجام دهند آگاهی داشته باشند و بدانند چه صلاحیت هایی برای این کار الزامی است. در هر کسب و کاری، از چه منظری به آن کسب و کار نگاه کنند و یاد بگیرند که از چه تکنیک هایی برای تجزیه و تحلیل دقیق تر کسب و کار خود استفاده نمایند.
در واقع هدف از نگارش این اصول این است که فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار ما را سازماندهی کند و از کارها و فعالیتهای پراکنده در این زمینه و استفاده از ابزارهای ناشناخته و بعضاً اشتباه جلوگیری نماید.
طبق اصول تعریف شده توسط این موسسه تجزیه و تحلیل کسب و کار فارغ از اینکه در چه سطحی قرار داریم از قدم های زیر تشکیل شده است که در اصطلاح به این ۶ قدم حوزه دانش میگویند. این قدم ها عبارت اند از:
این مراحل با یکدیگر میتوانند در ارتباط باشند، شکل زیر این نحوه ارتباط را نشان می دهد:
همان طور که مشاهده میکنید این مراحل شامل دو چرخه میشود:
برای درک بهتر موضوع در ذیل این قدم ها را به اختصار توضیح میدهیم و در مقالات آتی آنها را به صورت مفصل و با جزئیات شرح خواهیم داد.
این نمودار بیان میکند که یک فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار ابتدا با برنامه ریزی شروع میشود. یعنی فرد عهده دار این مسئولیت به نام تحلیلگر کسب و کار ابتدا برنامه ریزی میکند که با چه روشی (سنتی یا چابک)، در چه بازه زمانی، با چه ابزارهایی و با چه ذینفعانی قرار است به آنالیز سازمان بپردازد. بعد از مشخص شدن این مرحله تیم تجزیه و تحلیل وارد سازمان میشود و مشکلات و الزاماتی که سازمان با آن رو به رو هست را استخراج میکند.
در اینجا منظور از الزام آن نیازی است که سازمان در حال حاضر با آن رو به رو است و نیاز به رفع یا بهبود آن دارد مثل کاهش ضایعات، اخذ استاندارد مدیریت کیفیت، پیاده سازی برنام هریزی استراتژیک و… . بعد از اینکه این الزامات شناسایی شدند میبایست اولویت بندی شوند.
بعضی از الزامات هستند که برای سازمان مشخص است ولی بعضی دیگر برای سازمان مشخص نیست و این تجزیه و تحلیل سازمان است که باعث میشود این الزامات، نیازمندیها و یا مشکلات خودشان را نشان دهند. به همین خاطر باید برنامه پاسخ به این نیازمندی ها را اولویت بندی نماییم. به موازی این کار باید این نکته را بررسی کنیم که آیا این اولویت بندی ها در جهت اهداف استراتژیک و کلان سازمان هستند یا خیر، از اینرو مرحله آنالیز استراتژی را انجام میدهیم.
بعد از مشخص شدن الزامات اولویت دار که با اهداف سازمان هم در تعامل هستند یک راهکار تعریف میکنیم و آن را به تیم اجراکننده در سازمان تحویل میدهیم و همراه با آن تیم تا به نتیجه رسیدن راهکار پیش می رویم.
همان طور که در بالا ذکر شد ممکن است مشکلات و یا مسائلی را که در سازمان با آن رو به رو هستید همیشه در یک سطح نباشند. به مسائلی که در سطوح بالای سازمان مانند برنامه ریزی استراتژیک یا تعیین اهداف سازمان جای میگیرند، سطح استراتژیک میگوییم. سطوح تیمهای مختلف مانند تیم بازاریابی و فروش و تیم تحقیق و توسعه که به برآورد اهداف سازمان کمک می نمایند سطح تاکتیک می نامیم؛ و در انتها تیم های کوچک هر بخش که کار را انجام میدهند و یک خروجی به سازمان تحویل میدهند سطح عملیاتی نام میگیرند. لذا برای تجزیه و تحلیل کسب و کار این سه سطح را میتوانیم تعریف کنیم:
پس همان طور که مشاهده میکنیم آنالیز کردن سازمان تنها معطوف به سطوح بالای آن یا برعکس به سوطح پایین آن نمیشود و هر سطحی را میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
شاید این سوال در ذهنتان به وجود بیاید که سازمان ما از قبل میداند که دنبال چه چیزی هست و قرار هست به چه سمتی حرکت کند، در این حالت آیا امکانپذیر هست که با یک رویکرد مشخص کار تجزیه و تحلیل انجام شود؟ بله؛ موسسه IIBA در اصول تجزیه و تحلیل کسب و کار خود ۵ رویکرد یا به اصطلاح چشم انداز را تعریف کرده است که سازمانها میتوانند از این دریچه به سازمان خود نگاه کنند.
الان بسیاری از سازمان ها به دنبال چابک سازی مجموعه خود هستند، لذا یکی از چشم اندازهای تعریف شده بحث چابک می باشد. از سوی دیگر سازمان هایی دنبال هوشمندسازی کسب و کار خودشان هستند، به همین خاطر میان تجزیه و تحلیل را با این رویکرد انجام داد. مدیریت فرآیندها، معماری سازمان و فناوری اطلاعات دیگر چشماندازهایی هستند که میتوان از طریق آنها سازمان را آنالیز کرد.
علاوه بر موارد فوق، BABOK به ۶ دسته مهارت ها و شایستگی های مختص تحلیلگر کسب و کار اشاره می نماید که برای موفقیت تحلیل گر کسب و کار و یا تیم الزامی است. این ۶ دسته مهارت و شایستگی عبارتند از:
تحلیلگر کسب و کار که به اختصار به آن BA (Business Analyst) گفته میشود یک شخص یا تیمی است که مراحل مختلف آنالیز کردن کسب و کار را انجام می دهد. تحلیلگر با دانش تجزیه و تحلیل کسب و کار 6 قدم تعریف شده (حوزه دانش) را در سطوح مورد نظر سازمان یعنی استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی انجام می دهد. بر اساس چشم اندازهای پنج گانهای که تعریف گردید میتوان دریافت که تحلیلگر کسب و کار میتواند در حوزههای مختلفی ایفای نقش کند.
نظرات و سوالات ارزشمند تان را با من و در پایین همین مطلب به اشتراک بگذارید.
دکتر محمد احمدزاده ( PhD,PMP,ACP,ITIL,COBIT)
دیدگاه ها